نوت : این داستان بر اساس واقعیت عینی جامعه نوشته شده است!
از دوران کانکور دوست داشتم حتی در دوران لیسه دوست داشتم به فاکولته طبی ننګرهار کامیاب شوم .
بعدا کانکور فرا رسید یکسال یا بیشتر از ان کانکور خواندم اما انزمان هم نمرات من برابر فاکولته نمی بود اما الحمد لله کامیاب شدم اما نمره من پاین ترین نمره طب ننګرهار بود انزمان با خودم ګفتم من با پاین ترین نمره کامیاب شدم ان شالله با اول نمره ګی از فاکولته فارغ می شوم .
بلاخره الحمد لله چهار سمستر فاکولته تیر شد در مدت زمان اهداف من قوی تر قوی تر می شد ای که روزی من لایق ترین نیوروسرجن ننګرهار می شوم مانند داکتر صایب رشتین استاد خالد زدزان استاد بصیر منګل استاد پیرزاد وغیره اشخاص را الګویم قرار دادم .
به سمستر پنج و صنف سوم فاکولته بی صبرانه منتظر بودم
9:30 بجه شب بود د لیلیه طبی ننګر هار د چپرکت خود مصروف درس خواندن بودم زیرا فردایش امتحان ایمینو لوژی داشتیم که ناګهان خبر بند شدن پوهنتونها نشر شد
شبی بود سخت تر از مرګ که تیر شد
بعداز ازآن و آمدن از لیلیه و پوهنتون حالتم را طوری خراب کرد که هر سه ماه بعد پیش داکتر روانشانس میرم برم دوا توصیه می کند و میګه تشویش نکنید
به حالتی رسیدم که همیشه سر به خود ګریان کرده غمګین ګوشه یی می شنیم
به حالتی رسیدم که در همه ابعاد زنده ګی خوب پیش نمی روم
می دانم به همه دختران افغان سخت است
اما سختی که من مواجه هستم و بودم شاید کسی دیګری چنین نباشه
#پایان
#اناخانی